پیامک درباره ی شهیدان
آزاد
سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:13 ::  نويسنده : امیر

در سينه ام دوباره غمي جان گرفته است
امشب دلم به ياد شهيدان گرفته است

-=-=-=-=-=-=-=-

من و تو عشق را باور نکرديم
ميان خون و آتش سَر نکرديم

شهادت‌آمد ‌امّا اي دريغا!
گلويي از شهادت ‌تَر نکرديم

-=-=-=-=-=-=-=-

اي جماعت جنگ يک آئينه است
هفتة تاريخ را آدينه است

لحظه‌اي از اين هميشه بگذريد
اندرين آئينه خود را بنگريد

-=-=-=-=-=-=-=-

از عاشقان به مولا، مولا به گوش هستيم
بر ما حرام بادا يک لحظه آرميدن

ما را بخوان دوباره، حتي به استعاره
«از تو به يک اشاره از ما به سر دويدن

-=-=-=-=-=-=-=-

دريغ از باغ‌هاي بي‌صنوبر
دريغ از دشت‌هاي بي‌کبوتر

دريغ از آن که عصر پنج‌شنبه
ندارد چشم بر دروازه و در

-=-=-=-=-=-=-=-

باز روحم روي کارون مي‌رود
سوي فکه، سوي مجنون مي‌رود

خاک اينجا قطعه‌اي از کربلاست
رد پوتين‌هاي مردان دعاست

-=-=-=-=-=-=-=-

جوانمردان، جوانمردي کجا رفت ؟
مرا اين پشت مگذاريد بي تاب

اگر دير آمدم مجروح بودم
اسير قبض و بسط روح بودم

در باغ شهادت را مبنديد
به ما بيچارگان زان سو مخنديد

-=-=-=-=-=-=-=-

شهادت نردبان آسمان بود
شهادت آسمان را نردبان بود

چرا برداشتند اين نردبان را ؟
چـرا بستند راه آسمان را؟

-=-=-=-=-=-=-=-

تو بالا رفته اي من در زمينـم
برادر ! روسياهم شرمگينم

مرا اسب سپيدي بود روزي
شهادت را اميدي بود روزي

-=-=-=-=-=-=-=-

شعارت بود پيروزي يا شهادت
و هر دو شد نصيبت با کرامت

در اين جنگ دوباره، سينه تنگ است
کمي يادم بده زان استقامت

-=-=-=-=-=-=-=-

وصيت نامه شهدا را که مي خواني وجه اشتراک اکثرشان سفارش در مورد انقلاب و ارزش هاي آن و پشتيباني و اطاعت از ولي فقيه است.

-=-=-=-=-=-=-=-

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه مي دهند…!!!
ما هنوز شهادتي بي درد مي طلبيم، غافل که شهادت را جز به اهل درد نمي دهند…

-=-=-=-=-=-=-=-

گمنامي تنها براي شهرت پرستان درد آور است وگرنه همه اجرها در گمناميست.

-=-=-=-=-=-=-=-

آري خروش جاري اروند باقيست …
اين جاده، اين پوتين، اين سربند باقيست …

-=-=-=-=-=-=-=-

اي دوست به حنجر شهيدان صلوات
بر قامت بي سر شهيدان صلوات

-=-=-=-=-=-=-=-

خدا مي داند اگر پيام شهدا و حماسه هاي انها را به پشت جبهه منتقل نکنيم گنهکاريم.

-=-=-=-=-=-=-=-

دلم گرفته شهيدان مرا مرا ببريد
مرا ز غربت اين خاک تا خدا ببريد

مرا که خسته ترينم کسي نمي خواهد
کرم نموده دلم را مگر شما ببريد…

-=-=-=-=-=-=-=-

باز هم در دل جنون آغاز شد
زخم ميدانهاي مين ابراز شد

باز هم مجنون ليلايي شديم
بعد عمري باز شيدايي شديم . . .

-=-=-=-=-=-=-=-

شکر لله شيعه اي نامي شديم
اهل جمهوري اسلامي شديم

از خمـيني درس عشق آموختيم
در تنور جنگ و جبهه سوختيم

بيعتي کرديم با سيد علي
راه حق در قول و فـعلش منجلي

-=-=-=-=-=-=-=-


با شما هستم کمتر از نامردها

محمدحسين جعفريان

بعضي از آنها که خون نوشيده‌اند
ارث جنگ عشق را پوشيده‌اند

عده‌اي « حسن‌القضا » را ديده‌اند
عده‌اي را بنزها بلعيده‌اند

بزدلاني کز هراس ابتر شدند
از بسيجيها بسيجي‌تر شدند

آي، بي‌جانها ! دلم را بشنويد
اندکي از حاصلم را بشنويد

تو چه مي‌داني تگرگ و برگ را
غرق خون خويش، رقص مرگ را

تو چه مي‌داني که رمل و ماسه چيست
بين ابروها رد قناصه چيست

تو چه مي‌داني سقوط « پاوه » را
« باکري » را « باقري » را « کاوه » را

هيچ مي‌داني « مريوان » چيست؟ هان !
هيچ مي‌داني که « چمران » کيست؟ هان !

هيچ مي‌داني بسيجي سر جداست
هيچ مي‌داني « دوعيجي » در کجاست؟

اين صداي بوستاني پرپر است
اين زبان سرخ نسلي بي‌سر است

تو چه مي‌داني که جاي ما کجاست
تو چه مي‌داني خداي ما کجاست

با همانهايم که در دين غش زدند
ريشه اسلام را آتش زدند

با همانها کز هوس آويختند
زهر در جام خميني ريختند

پاي خندقها احد را ساختند
خون‌فروشي کرده خود را ساختند

باش تا يادي از آن ديرين کنيم
تلخ آن ابريق را شيرين کنيم

با خميني جلوه ما ديگر است
او هزاران روح در يک پيکر است

ما زشور عاشقي آکنده‌ايم
ما به گرماي خميني زنده‌ايم

گرچه در رنجيم، در بنديم ما
زير پاي او دماونديم ما

ما از اين بحريم، پاروها کجاست؟
اين نشان ! پس نوش داروها کجاست؟

اي بسيجيها زمان را باد برد
تيشه‌ها را آخرين فرهاد برد

من غرور آخرين پروانه‌ام
با تمام دردها هم خانه‌ام

اي عبور لحظه‌ها ديگر شويد !
اي تمام نخلها بي‌سر شويد !

اي غروب خاک را آموخته !
چفيه‌ها ! اي چفيه‌هاي سوخته !

اين زمين ! اي رملها، اي ماسه‌ها
اي تگرگ تق‌تق قناصه‌ها

جمعي از ما بارها سر داده‌ايم
عده اي از ما برادر داده‌ايم

ما از آتشپاره‌ها پر ساختيم
در دهان مرگ سنگر ساختيم

زنده‌هاي کمتر از مردارها !
با شما هستم، غنيمت‌خوارها !

بذر هفتاد و دو آفت در شما
بردگان سکه ! لعنت بر شما

بار دنيا کاسه خمر شماست
باز هم شيطان اولي‌الامر شماست

با همانهايم که بعد از آن ولي
شوکران کردند در کام علي

باز آيا استخواني در گلوست؟
باز آيا خار در چشمان اوست؟

اي شکوه رفته امشب بازگرد !
اين سکوت مرده را در هم نورد

از نسيم شادي ياران بگو !
از « شکست حصر آبادان » بگو !

از شکستن از گسستن از يقين
از شکوه فتح در « فتح‌المبين »

از « شلمچه »، « فاو » از « بستان » بگو
اي شکوه رفته ! از « مهران » بگو !

از همانهايي کهسر بر در زدند
روي فرش خون خود پرپر زدند

پهلواناني که سهرابي شدند
از پلنگاني که مهتابي شدند

اي جماعت ! جنگ يک آيينه است
هفته تاريخ را آدينه است

لحظه اي از اين هميشه بگذريد
اندر اين آيينه خود را بنگريد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آزاد و آدرس amirhmb007.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 37
بازدید کل : 27232
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1